محل تبلیغات شما

بسم الله

 تمام سه روز را داشتم در آشپزخانه ظرف می شستم. بی اینکه هیچ کار دیگری بکنم. فقط رفتم سر خاک و دفن کردنش را دیدم و تمام. زانوهایم می لرزید اما نیافتادم. بعد از سه روز رفتم اتاق انتهایی که نماز بخوانم. دیدم تختش خالیست. فاطمه بین دو نماز زنگ زد. گفت نذار کمر شکسته تو کسی ببینه. نذاشتم.

حالا دارم مدام ظرف می شورم. مقاله می نویسم. اسکاچ کفی می شود. جلسه را ست می کنم. لیوان را آب می کشم. قرار پایان نامه نوشتن میگذارم با بچه ها. کف ها را از روی سینک میشورم. متن ها را برای محدثه میفرستم. دستانم را می شورم. منتظرم بروم اتاق آخری نماز بخوانم. که ببینم جایش خالیست. که ببینم دیگر نیست. که تازه بفهمم چه شده.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها