محل تبلیغات شما

بسم الله

یادم نیست چند سال پیش در چه سنی و چه کسی حتی! اما یادم هست که یکباری یکی در عرفی من، یکی از ویژگی هایی که نام برد شجاع بودن بود. اینکه از زدن به دل حادثه نمی ترسم و تصمیم های بزرگ و خطرناک می گیرم و تا آخرش هم پای تصمیمم می ایستم. اما هرچه بزرگتر می شوم، انگار ترس هاهم پا به پای من بیشتر می شوند. هر بار هر کسی از من درباره رفتار بزرگانه پرسید، گفتم رفتار بزرگانه یعنی دلداده نبودن، دو دوتا چهارتا کردن، حساب و کتاب داشتن، رها نبودن، معامله عاشقانه نکردن، خریت کردن! خودخواه بودن. هر وقتی هرکسی اینها را داشت بزرگ است و متاسفم برایش که لذت خریت را نکشیده است.

من هنوز ته قلبم خریت را دارم. به صورت ملو. اما عقلم یک جاهایی سرک می کشد میان خریت هایم و یک جاهایی می ایستد جلوی تمامشان. هنوز می تونم شجاعانه تصمیم بگیرم و پایش بایستم؟ 

کسی اینجای کار را نمی داند، من اما همیشه تصمیم را که گرفته ام هل دادم توی زمین بزرگتر هایی. خیلی ریز دایورت کردم و پای آن دایورت ماندم در واقع. و سختی مسیر با باور اینکه شما خواسته اید برایم آسان شد. حالا زمان آن تصمیم هاست. عقلم را بگذارم وسط، و بگویم این همه عقلم بود، بقیه اش با شما:)

بسم الله :)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها